برگشتن بابا سهراب از اهواز
سلام دخمل قشنگم این یه هفته که بابا سهراب از اهواز اومده من نتونستم بیام تو وبلاگتو واست بنویسم اما اشکال نداره الان که خوابی و بابا سهراب رفته بیرون این چند روزی که گذشتو واست می نویسم که خاطره ای بشه واسه فردات تو اون یه هفته ای که با با سهرابت نبود دو روزش و ما رفتیم خونه خاله سارا و آیلین جون یه روزم خاله سارا اومد خونمون کلی خوش گذشت به شما دو تا فسقلی. چند شبم مامان جون اومد پیشمون اینم بگم که دو شبم دوتایی باهم بودیم.بابا سهراب واست یک دست لبلس کیتی قرمزآورد.قربونت برم رنگ قرمز خیلی بهت می یاد.بابا هر وقت که میره اهواز و میاد واست کادو میاره تا اینجوری از دلمون در بیاره تنهایی که می کشیم. الهی که من فدات شم گلم از روزی که باب...
نویسنده :
مامان سحر
17:07
شروع یک روز خوب اما تمام بد
سلام گل قشنگم امشب منو تو تنهاییم .مامان جون صبح زود رفت خونه پیش یاسمن جون خاله اخه خیلی به مامانی عادت کرده دیشبم تا دیر وقت زنگ میزد و با مامان جون حرف میزد.ما امروز رفتیم خونه خاله سارا آیلین جون.تو آیلین باهم جیغ جیغ می کردین و من و خاله سارا با هم حرف می زدیم البته با شماهم بازی می کردیم تا آروم شین.من امروز خیلی دلم گرفته بود زهره مامان نیایش کوچولو که تو کلاس مراقبتهای بارداری بهداشت آشنا شده بودم باهاش بغض این دله گرفتمو ترکوند بدم ترکوند نمی دونم بگم خدا ازش بگذره یا نه یک تهمتی رو به پام بست که تا آخر عمر یادم نمیشه اما عیبی نداره خدا از گناهش بگذره ولی کاشکی یاد بگیره ندونسته هیچوقت قضاوت نکنه و به کسی تهمت نزنه. گل من ...
نویسنده :
مامان سحر
2:29
و بالاخره مامان بابا
اینجا تو رو 7 ماهه باردار بودم گل قشنگم ...
نویسنده :
مامان سحر
0:24
دوستای شایسته جون
محمد شایان خاله محبوبه و یاسمن دخمل خاله مرضیه جون اینم شهزاد خاله محبوبه اینجا 5روزشه این امیر حسین فرنگیس جونه یاسمن تنها دختر خاله ای که داری اینم پسر حاج دایی محمد (معین جون ) با یاسمن جون مهدی جون و کاوه جون اینم رکسانا ی دایی جون رضا که فقط 6ماه ازت بزرگتره الهی که من فدای همشون بشم که اینقدر نازو مامانین ...
نویسنده :
مامان سحر
1:47
دردو دل مامان
سلام عشق مامان الان که دارم این مطلب و واست می نویسم تو آروم خوابیدی.مامان جون اومده خونمون تا ما تنها نباشیم آخه بابا سهراب بازم رفته اهواز واسه کارش.کاش دیگه نره چون ما دیگه تحمل دوریشو نداریم.اگه بدونی الان که دارم اینارو می نویسم چقدر دلم گرفته دختر گلم. عاشقتم مامانی هیچ وقت منو تنها نزار دوست دارن عر روز واست بنویسم اما ایتقدر کار دارم و سرم شلوغه که وقت نمیشه گلم.الان نزدیکه عید و باید خونه تکونی کنم.ان شاا... بزرگ می شی و کمکم میکنی گل مامان. با رفتن مامان جون بهجت انگار شادی به کل از خونمون رفت چون باباسهراب دیگه مثل سابقش پر هیاهو نیست و خونه آروم شده فقط گهگداری صدای من و تو باعث می شه بابا سهراب بخنده گلم اما این رو...
نویسنده :
مامان سحر
1:09
عکس
اینم عکس آیلین خانوم
سلام گل مامان اینم عکس دوست جونت آیلین خانوم ناناز مامان اینجا مامان سارا داشت حاضرت می کرد تا برین بیرون تو هم ناراحت بودی دوست نداشتی از شایسته جدا شی ...
نویسنده :
مامان سحر
18:49